- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای آفـتاب، سایـۀ خـورشید گـنـبدت باغ بهـشت، باغـچۀ شهـر مشهـدت مـا را نـوشـتـهانـد مـیـان اسـیــرهـا از عـاشقـان درهـمِ زلـف مجـعـدت دنیا فـقـیـر آمد و سرمـایه دار رفت حاتم درست میشود از لطف بیحدت قـبل از ولادتت به ولایت رسیدهای جبریل خواند «عـالم آل محـمدت» ما که صدا زدیم تو را “یا ابالجواد” ای جـان مـا فـدایـیِ فـرزند ارشدت حاجات ماست یا عدد پنج یا که هشت ای خـنـدهات تـبلـور طبـع دچـار ما از تو گرفـته وام شرف، اقـتـدار ما خـتم خـزان ماست تجـلـی گـنـبـدت صحن بهشت توست شروع بهار ما صلح است بین آینه و سنگ این حرم دل رحـم تـر نـبود از آئـیـنه دار ما ما با کـدام سجـده تـشکـر کـنـیم که افـتاده دست دامن تو کـار و بار ما وقتی که اشک ریخت همه فیض میبرند بایـد نشـست مـوقـع گـریه کـنـار ما ای بـانـی بـهـشت حـریـم مـکـرمت پرواز میدهیم پری را که بسته نیست با بوسه میزنیم دری را که بسته نیست مـا درد میکـشیم اگر داد میکـشیم درمان نمیکنند سری را که بسته نیست یک عمر ما به لطف شما تکیه کردهایم بر ما نبند آن نظری را که بسته نیست تو قـول دادهای که ببـنـدی بیا بـبـند پلک امید محتضری را که بسته نیست با در زدن به هر چه بخواهیم میرسیم از ما نگیر پشت دری را که بسته نیست دنـبـال نــور آمـدههـا را نـگـاه کـن مشهـد امیـد داد که ما زنـدگی کـنیم با ذکـر یا امـام رضا زنـدگی کـنـیم گـفتیم خرج زندگی و گفت پای من یعـنی اجـازه داد گـدا زنـدگـی کـنیم یا ایهـا الـرئـوفِ سـر راه مـانـدههـا جا هست در کنار شما زندگی کنیم؟ مُردن به پای عشق تو عین سعادت است حالا که عاشـقـیـم چرا زنـدگی کنیم ما دل به زلف پنجره فولاد بستهایم تا با برات کرب و بلا زندگی کـنیم «زلفـت اگر نـبود رهـایی نداشتـیـم اصلا به خاک پات سرم دوخته شده امّـیـد مــادر و پــدرم دوخـتـه شـده زیر نظـر گـرفته مرا مهـربـانیات ازاین نظر به تو نظرم دوخـته شده مثـل کـبـوتـران تو جـلـد حـرم شدم طوری که در هوات پرم دوخته شده دست گـدا بهانه به دست تو میدهد چشم گدا به دست کـرم دوخـته شده هر سال به زیارت مخصوصۀ شما رزق مـحـرم و صفـرم دوخـته شده «خود را شبیه ابن شبیب تو میکنیم با یاد یوسفی که تنش پیرهن نداشت بر روی خاک بود و سری بر بدن نداشت یک عده میزنند و یک عده میبرند انگشتر و عبا و ردا ظاهراً نداشت این ضربههـا اجـازه نـدادند پا شود از زیر چکمهها نفسِ پا شدن نداشت در بوریا که ریخته شد جمع شد حسین پس بیکفن نبود کفن داشت تن نداشت میگفت خواهرش لب گودال قتلگاه این رو به قبله اینهمه نیزه زدن نداشت زینب که هست مادرمان را صدا نزن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
در این حریم ذکرم، یا رب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره هر چه بُردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بـیـهـوده زائـرانـش دست کـرم نـدارنـد هر کس شد آشنـای این آشنا کـریم است تضمین ذکر یا مَن یُعطِی الکثیر من اوست گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است با این همه گـنـاهـم، فوراً مرا بغـل کرد من بـاورم نمیشد، اینـقـدرها کـریم است نـوکـر غـریـب بـاشد، مـولا نمیپـسـنـدد گـفـته سه جا میآیم، آقای ما کـریم است اصلا ًبهشت یعـنی در این حـرم نشستن امروز با رضاییم، فـردا خـدا کریم است بـاب الجـواد بـودیـم، دیـدیـم کـاظمـیـنـیـم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا آنکس که بُرده من را، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت پست و حـقـیر عـالـم امکان بها گرفت رو بـر تو کرد با هـمـۀ روسیـاهـیـش از گوشه چشم نافـذتان او شـفـا گرفت آقا ردش نکن که امـیـدش فـقـط تویی با صـد امـیـد کـوبـۀ بیت الـولا گرفت جانی دوباره در تن بیجان او نشست تا عـشـقـتـان میان دلش را فرا گرفت یا ایـهـالـرئـوف و ز لـطف مجـسـمت بیدست و پاترین بشر دست و پا گرفت بخـشیـده شد تـمـام گـنـاه و خـطای او وقـتی قـدم در آن حـرم با صفا گرفت شـبـنـم ز دیـدۀ تـر او بر زمین چکـید بـا زائـرین تو چـو دم یا رضا گـرفت یا ایهـاالـکـریـم و به عـشـق نـگـاه تـو بنگر دراز، دست خودش این گدا گرفت قربان نام تو که گـره را گـشایش ست بایـد که نام اطهـرتـان را طـلا گرفت هرکس زآب دلکـش این بارگه چـشید دیگـر کـجـا نـشانـه ز آب بـقـا گرفـت من از لـبـان عـاشـق رنـدی شـنـیـدهام اینجا ز رأفت تو شـود کـربـلا گـرفت بیشک نشسته دردلـتان مهر نـوکری کو در حرم نوای شه سر جـدا گرفت گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما یابن الشبیب گـریـۀ تو هر کجا گرفت ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم هرجا کـسی زماتـم جدت عـزا گرفت شعـرم تمـام، حـرف دلـم نا تـمام ماند آهی زیاده تر ز سـرش از شما گرفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
کـم کـم مسافـران سحـر را خـبـر کنید با ذکر یا حـسیـن به مشهـد سفـر کـنید داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
عشق در واژه نمی گنجد و معنا نشود عـاشـقـی با اگـر و شـایـد و امـا نشود دیر اگر راه بیـفـتـیم به یـوسف نرسیم سـر بـازار کـه او منـتـظـر مـا نـشـود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ایـنجـا ره امـیـد کـسی سـد نـمی شود کس نا امـیـد از حـرمت رد نمی شود اینجا دعا به مرز اجابت رسیده است راه دعـای اهـل دعـا سـد نـمـی شـود مهمان این حریم بهشتی، بهشتی است حـال کـسی که با تو بود بد نمی شود بین همه ز رأفت تو صحبت است و کس مانـنـد تو به مـهـر زبـانـزد نمی شود ای انعکاس مهر چـنان تو کسی دگر آئـیـنـه دار خُـلــق مـحـمـدّ نـمی شـود حسرت بَرد کسی که به چندین بهار عمر بـهـر زیــارت تـو مـقــیّـد نـمـی شـود هرکس رسیده است به جائی ز لطف توست بـی الـتـفـات تـو که مـؤیـد نـمی شـود بی بهره از ولایت تو روز رستخـیز مـسـتـوجـب عـنـایـت ایـزد نـمی شود بسیار رفته است «وفائی» سفـر ولی جائی دگر به خـوبی مشهـد نمی شود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
این بار هـم بـیـا و دو چـشـم تـری بده بـالـم شکـستـه است تو بال و پری بده حالا که قصد کرده دلم در به در شود از آن شراب کهـنۀ خود سـاغـری بده ازمن مرا بگیر و خودت را به من بده از مـن مـرا بگـیـر و منِ بهـتری بـده من سـال هـای سال بـدون تو مـانـده ام بر آسـمـان بـی کـسـی ام اخـتـری بـده تا زنـده ام حــوالــۀ جـایـی نـکـن مـرا نـعـش مرا به دست کس دیگـری بـده افـسـوس می خـورم نشدم همجـوار تو پـس افـتـخـار خـادمی و نـوکـری بـده جـاروکش ســرای تـوأم؛ یا اباالحـسن شـکـر خـدا گـدای تـوأم؛ یـا اباالحـسن در بین سینه شوق حریم تو بی حد است اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است وقتی که در حـیـاط حـرم راه می روم پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است پـایـم به غـیـر راه تو جـایـی نمی رود عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است با دست خالی آمدن من که عیب نیست با دست خالی ام بروم بر شما بد است این آستـان قـدس به نـام کسی ست که سلطان طوس و عـالم آل محـمـد است یا حضرت رضا به دلم یک نگـاه کن حـال مرا برای خودت رو به راه کن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دل را مـقـیـم درگـه جـانـان نوشته اند ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند آتـش ز سـوز سـیـنـۀ مـا آفـریـده شـد چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته اند تو سفره دار عشقی و ما ریزه خوار تو ما را کنار چـشم تو مهـمان نوشته اند دل ذره ذره می شود از یک نگـاه تو گویا ز روی چشم تو قـرآن نوشته اند روز ازل که قرعه به نام تو می زدند ما را برای عـشق تو قربان نوشته اند دل می تـپـد به سینه ز فکـر جمال تو اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند از آن شبی که دل ز دل ما ربـوده ای ما را انـیـس دیـدۀ گـریـان نـوشتـه اند ما از محـرم و صفـر و فـاطـمـیـه ایم ما را یـتـیـم سـورۀ انـسـان نـوشته اند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مـهـمـان بـارگـاه تــوأم یا ابـا الحـسـن محـتاج یک نـگـاه تـوأم یـا ابا الحـسن هرچـنـد روسیـاهـم و درمـانـده و بـدم امــا مــرا تــو تــذکــره دادیٌ و آمــدم ای هـشـتـمـیـن ولیّ خـدا روح پنج تن جدّت عـلی، ابا الحـسن و تو ابا الحـسن هر کـس در آسـتـانـۀ تو نـوکـری کـند تا بام عـرش سر زده و سـروری کند تو مصطفی شمایلی ای مرتضی نژاد ما را مـران ز درگـه خود یا ابالجـواد ای قـامـتـت به خـیـمـۀ تـوحـیـد قـائمه نور دو چـشم حـیدر و دلـبـنـد فـاطـمـه مـولا شـمـا چـهــارده آیـت، مــؤیـدیـد تک تک همه ذوات مقـدس، محـمـدید ای بـهـتـرین وسـیـلۀ قـرب خـدا رضا مـولا تو بـاش واسـطـه بین خـدا و ما هستـیم، از فـراق ولیّ حـق اشـك ریـز خواهـیـم از خـدا فـرج مـهـدی عـزیز ای قـاضـی اریـکـۀ حـق داوری نـمــا بـر بـی کـسان روی زمیـن یـاوری ما هستی کائنات رضا جان ز هست توست چشم دل تمام کـریمان به دست توست ای معتبر، به شیعۀ خود اعـتـبار باش مـولا مـدافـعـانِ حـرم را تو یـار باش این ملتی که روی بر این در نهاده اند ده ها هـزار کـشته در این راه داده اند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
یک دل رسید پای ضریحت شفا گرفت راه عـروج تـا مـلـکـوت سـمـا گـرفت بیگانه کن مرا ز خودم غرق خود نما تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت صحن عـتـیـق تو شده دارالشفای خلق هرکس شفا گرفت ز دست شما گرفت حـاجـت گـرفـتـه سائـلـت اما نمی رود از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت از درگـه شـمـا به خـداونـد می رسـیـم بی تو نمیشود که سراغ از خدا گرفت حج و منا و سعی و صفایم فـقط تویی قـلـبـم مـقـابـل حـرم تـو صـفـا گـرفـت هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت هر مستمند در حرمت جـزو اغنیاست هر بی نوا کـنار ضریحت نوا گرفت: "عبد ذلـیـل را تو مـران ایها الـرئوف از غـم بیا مرا بـرهـان ایهـا الـرئوف"
: امتیاز
|
مدح و توسل به امام رضا علیهالسلام
در حریم رضوی دل، چو ز اغیار جداست زائر کوی رضا شامل الطاف خـداست بین هر صحن بود زمزم اشکی جاری سعی هر صحن به حق، افضلِ هر سعی وصفاست حرفی از جنت فردوس در این کوی مزن که بهشت همه عشاق سر کوی رضاست هرکه یک بار رود او به سه جا می آید بسکه ارباب به اربابی خود بی همتاست جای جای حرمش، گـنـبد و ایـوان طلا بهر ما همچو حریم نجف و کرب و بلاست هر طـرف دیـده فـتـد جانب سـقـا خـانه گوئیا صحنۀ یک عـلـقـمـۀ بی سقـاست گفته خود هست دو تن، باب همه جاجاتم یک جوادم؛ دگری مادر خوبم زهراست
: امتیاز
|
مدح و توسل به امام رضا علیهالسلام
دامــن آلـــوده و بــار گـــنـــاه آورده ام گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست بـر امـام مـهـربـان خـود پـنـاه آورده ام هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام در کرم شه را گدا باید؛ گدا را نیز شاه من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام بر کبوترهای صحنت هدیۀ ناقابلی است گندم اشکی که در این بارگـاه آورده ام ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد رو به سـوی مظهـر عـفـو اله آورده ام ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش من فقـیرم دست خالی را گواه آورده ام "میثما" مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
صد بحرکرم ازتو ویک چشم ترازمن لطفی کن واین خون جگررا بخرازمن خامــوشی آتــش بود از مــرحمت ابر باران کــرم از تـو و کوه شرر از من در کــوی تــو زوّار گــنه کـار زیادند امّا نبــود هیــچ کــس آلـوده تر از من من عبد گنه کــار و تو مولای رئوفی رأفت زتو زیبنده بود چــشم تر از من من از نظر افتــاده و تــو چشم خدایی ای چشم خداوند مپوشان نــظر از من تن خسته و کوه گنهم برسردوش است این کوه گنه سخت شکسته کمر از من آقــایــی و زوّار نــوازی هــمه از تـو بار گنه و خجلت و اشـگ بصراز من ای یوسف زهرا نظری کن که نمـانده جز نامه ی آلوده ز عصیان اثر از من دریــاب مــرا ای پــســر موسی جعفر آن روز که در حشرگریزد پدر از من مــن غیر عطا از تو دگــر هیچ ندیدم تو غیر خطا هیــچ ندیــدی دگر از من من«میثم»دار توأم ای دوست دعا کن جز میوه ی نخل تو نمــاند ثمر از من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمانِ تو توهرچه خوبی من بدم، بیهـوده برهردرزدم آخر بـه این در آمدم باشم کنار خـوان تو من از همه در رانده ام من رانده ام و امانده ام یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو پای من ازره خسته شد،بال وپرم بشکسته شد هردر به رویم بسته شدجُزدرگه احسان تو گفتم منم درمی زنم،گفتی به تو سرمی زنم دارم امـیـدِ لـحـظه ای بیـنم رخ تـابان تو سوی تو رو آورده ام بنگر سبـو آورده ام من آبـرو آورده ام کـو لطف بی پایان تو حال من گوشه نشین با گوشۀ چشمی ببین جز سایۀ پُر مهرتان جایی ندارم جان تو مـن خـدمتی ننـموده ام دانـم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام چون خار دربستان تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
بی تو نفس به سینۀ ما جــان نمی شود بی توبهشت روضۀ رضوان نمی شود اصــلا تــمام وسـعت این گـنـبـد کـبود گــنـبـد طـلای شاه خــراسان نمی شود ناکام آن دلی است که درطول عمرخود یکـبار در حــریم تو مهمــان نمی شود ایـام عمر ما ز تــو برکت گرفته است کمهای ما کـه بی تو فـراوان نمی شود تو دست من بگــیر و بـده روزی مـرا گــندم بـدون لطف شـما نـان نمی شود گشتــم میان این همه اذکــار غرق نور ذکری به دلبــری رضا جان نمی شود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
حس ميکنم در مرقدت عطردعا را عطر توسل هــاي در بـاران رها را غــرق اجـابت مي شود دست نيازش هرکس که ميخواند در اين مرقد خدا را اي مظهر رأفت براي تو چه سخت است خــالي ببيني دست محتــاج و گدا را آهــم کــبــوتر ميشــود تا گـنــبـد تو ميآورد فــريــادهــاي يــا رضــا را آئــيــنه هاي لطف تو تـکــثـير کردند در چشمة دل اشک هاي بي صدا را آقــا کــنــار پـنـجــره فــولادت آخــر ميگيرم از دستت برات کــربــلا را اي زائران اينجــا دخيل غــم بـبـنديد بر آستــانش نــدبــۀ «آقــا بــيــا» را پائين پــاي تو غــبــاري مي ســرايـد شعــر کــرامــات نگــاه کــيــمــيا را
: امتیاز
|
مدح امام رضا علیهالسلام
آن حریمی که در آن دلها کبوتر می شود پر زدن تا محضر زهرا میسر می شود عشوۀ معشوق و ابــراز نیــاز عـاشقـان به وصال عاشق و معشوق منجر می شود این نسیم عفو از آب و هوای گنبد است هر سحر کل حرم از آن معطر می شود در کنار دست صاحبخانه منزل می کند زائری که وارد صحـن مطهــر می شود آب سقـاخانه اینجا طعم کــوثــر می دهد عطر و طعمش موجب ایمان کافر می شود هر دلی اینجا توسل کرد عرشی می شود هر سری اینجا به خاک افتد سرور می شود با تمام غصه ها هر طــور می شد آمدم گفتم از مشهد به بعد اوضاع بهتر می شود من هو یعطی الکثیر بالقلیل آقای ماست پاسخ یک خواهش اینجا صد برابر می شود خوش به حال زائری که بعد مشهد آمدن دل پسند زاده موسی بن جعفــر می شود عطر و بوی کربلا دارد حریمت،این گدا کی دوباره زائـر ارباب بی سر می شود از حرم تا قـتـلـگـه،از قتلگه تا به حــرم این مسیر از اشکهای فاطمه تر می شود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دلـم جـز به مـهـر تـو ســامـان نـدارد دمـی زنـدگـی بـی تـو امـکــان نـدارد نباشد فـقـیر آن که بی مال و پول است فـقـیـر آن که مـثـل تو سلـطـان ندارد مـیـان غــم و غــربـت خـود بـمـیــرد غــریـبـی کـه شــاه خـراســان نـدارد نگـاهت پُر از مهر و لطفت فـراگـیر که ربطی به گـبـر و مـسلـمـان ندارد شــده گــنـبـد تـو نـگــیـنـی بـه عـالـم نگــیــنی که حــتی ســلیــمــان نـدارد "قــسـم" تـا به جـان جــواد تو بـاشـد دگــر احتــیــاجــی به "قــرآن" نـدارد سـرم روی دامـان تو بـوده یک عمر پـنـاهـم تـویـی این که کـتــمـان ندارد دلــم گــشتــه آهــوی صـحـن تو آقــا در ایـنجـا دلــم شــوق بُـسـتـان نـدارد یـقـیـنــاً که تـوحـیــد او خــدشـه دارد کــسی که به حــقّ تـو ایــمـان نـدارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
آرام کن به جامی؛ شور و نـوای ما را سلطانی و ز رأفـت داری هوای ما را از سفرۀ کریمت همواره برده ام فیض پر کرده ای همیشه تو کسیه های ما را دادیم تا ســلامی تحــویــلمان گــرفـتـی از خــاطرت نبردی حتی صدای ما را سهمیــۀ گــدایــان محفــوظ باشد ایـنجا بگــذاشتی کــناری سهــم عطای ما را باز آمدیم ای دوست بار گـناه بر دوش راضی نما دوبـاره از ما خــدای ما را روزی اگر بنــا شد ما را ز در بـرانی گو مــادران بپوشند رخت عزای ما را زیباییِ ضریح و ایوان و صحن هایت در گوشۀ حریمت بسته است پای ما را جان جــوادت آقــا؛ جــان عــزیز لیـلا امضــا نمــا دوبــاره کــربــبلای ما را باب الجــواد یـعــنی صحن علی اکــبر تنگ غروب دیدی تو گریه های ما را در پیش چشم بابا اکـبر شد اربا" اربــا فـرمود شـاه: عبـاس! آور عبـای ما را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
هر چـند کـشـیـدند به تعـیـیـن تو حـدها آخــر نـرسیــدنــد به درک تو خِــردها تا وسـعـت آیـیــنـۀ لطف تو بـسـنـجـنـد محــوند ازلهــا هــمه در روی ابــدهــا تو خوبی و جز خوب تو را نیست سزاوار تو خـوبی و ماها همه بد؛ وای به بدها دل آمده امــروز، نسیــمانــه به بــاغت تا پُــر کند از غـنچــۀ لطف تو سبــدها هر کس که شنیدهست مقــام حرمت را بر عــزّت زوّار تو بُـرده است حسدها تنهــا منِ نــاچیــز، نه شــرمنـدۀ لطفت یکبار نه، دهها شده، دهها نه که صدها دریــایی و امــواج تو را نیـست نهایت در شــرح تو غــرقند رقـمـها و عددها ازمن همه یک «بوالحسن» و از تو عنایات از من همه یک «یاعلی» و از تو مددها حـق است تو را نور ولایت به عــلائم ختم است تو را تخت خلافت به سندها تا آل علی هست به اغیار چه حـاجت؟ با بودن صدها چه نیــازی به نـودها؟! دعوت شدگانیم ز لطف تو در این بزم ای گــمشــدۀ کــوچــۀ شــوق تو، بلدها امیـد به دیــدار تو داریم، رضــا جــان روزی که گــذاریم سر خود به لحـدها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دل اگر دیــده به دلـدار نـبـنـدد چه کند دیــده گر از کـرَمت بار نبـندد چه کند تا دلِ سوخته را مثل تو دلـداری هست دل اگر دیــده ز اغــیـار نبـندد چه کند دل ز هر کس، به خدا حُجبِ نگاهت بِبَرد مِهرت آئیـنه به رخســار نبندد چه کند دلبری چون تو که دل هاست گرفتار غمش چشم، بر چشم گــرفتــار نبندد چه کند کیست شایستۀ مدح قدِ سَــروِ تو رضا دل دخیــلِ قــدم یــار نـبـنـدد چــه کـند سائلت وقت عبــور تو ز بــازارِ نظـر راه، با چشــم خــریــدار نبـندد چه کند تو رضایی و خدا روحِ رضامـنـدیِ تو می سِزَد سجده به اسماء خــداوندیِ تو ای همه عــالـم امکـان شده سرگردانت وی ســرِ خـوان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قَــدَمت ریگِ رَهَند همۀ کون و مکان ریـزه خـور دستانت پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیـرانت سایه بر سر فِکَن ای زادۀ زهرا و علی دودمــان تو نظر دوختــه بر چـشمانت پارۀ جان پــدر! کــوثــر ثـانیِ رسول! مــادرت مَــحــوِ ز بر داشتـنِ قــرآنـت چون به توحید گشودی لب شیرینت را «مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت» انــبــیــا کــارگــزار ره نــورانــیِ تــو پــاسبانان مــقــرّب هــمگــی دربــانت تو رضایی و خـدا روحِ رضامنـدیِ تو می سِزَد سجده به اسمـاء خـداوندیِ تو
: امتیاز
|